شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

به اذن عشق

دلم پرواز می‌خواهد، رها در باد خواهم شد؟
نمی‌دانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟

اگر که رو بگرداند، اگر رنجیده باشد چه؟
گناهم را نبخشد دوست، دشمن‌شاد خواهم شد

دلم مثل بیابان در تب دلشوره می‌سوزد
بخندد آسمان با خنده‌اش آباد خواهم شد

سرود سروها آرام کرده اضطرابم را
دلم قرص است با آزاده‌ها همزاد خواهم شد

رسیده وقت آن تا بشکنم قفل سکوتم را
چو طوفان بر سر هرچه قفس فریاد خواهم شد

اگر عشق است، این افتاده را هم می‌برد بالا
میان اشک‌های توبه‌کاران یاد خواهم شد

بگو با حنجر خونین رقم خورده‌ست تقدیرم؟
بگو مثل کسی که پای تو سر داد خواهم شد؟

کنار قبر هفتاد و دو لاله، جای من خالی...
و من آن لاله‌ای که از تو دور افتاد خواهم شد