شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

تمام عشق!

من و آوازۀ برگشتن تو
دلی اندازۀ برگشتن تو
شکوفا می‌کند جان جهان را
هوای تازۀ برگشتن تو

تمام عشق! چشم روشنت کو؟
هوای یک نفس برگشتنت کو؟
به داغ پیر کنعان مبتلایم
شمیم تازۀ پیراهنت کو؟

به خونِ دل، شناور چشم‌هایم
همیشه مانده بر در چشم‌هایم
نگاهم را برایت فرش کردم
قدم کی می‌نهی بر چشم‌هایم؟

اگر چه مانده دلتنگ صبوری
گرفته شوق ما رنگ صبوری
تمام عشق! تا وقتی نیایی
به سینه می‌زنم سنگ صبوری