تمنّا

پس از قرن‌ها فاصله تا علی
نشسته‌ست در خانه تنها، علی

هنوز از پسِ سالیان سکوت
کند در دل چاه نجوا، علی

علی کوه درد است از عمق جان
اگر اهل دردی بگو یاعلی

اگر حق‌شناسی علی را شناس
علی است با حق و حق با علی

علی جان زهراست زین رو نبود
جدا یک دم از یاد زهرا، علی

حسین و حسن، میوۀ باغشان
چه والاست زهرا! چه والا علی

تو را چشم و گوش خدا خوانده‌اند
چه رازی‌ست در این معمّا؟ علی!

خدا با شگفتی تو را آفرید
شگفتا از اوجت! شگفتا! علی!..

دل من اسیر تولّای توست
نما با اسیرت مدارا علی

چه سرّی تو را تا حقیقت رساند؟
به ما هم بیاموز آن را، علی

مکن منع ما را ز جود و کرم
که ما قطره‌ایم و تو دریا، علی

به چشمت از آغاز رنگی نداشت
حنای فریبای دنیا، علی...

چه تلخ است این گریۀ ما، تو را
تو باید کنی گریه بر ما، علی!

مگر از دواخانۀ حکمتت
کنی درد ما را مداوا، علی

که این نسل با هرچه دلواپسی
تو را دارد از تو تمنّا، علی