ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
دیروز اگر زیسته بودم با مرگ
امروز وداع زندگی سخت نبود
خیری کن و از خیال و رؤیا بگذر
از خیر تماشا و تمنا بگذر
دنیاست مزار آرزوهای بزرگ
پس فاتحهای بخوان، از اینجا بگذر
بیرونق و بیعبور شد قبرستان
زندهزنده به گور شد قبرستان
مردم اگر از مرگ نمیترسیدند
از شهر چه شد که دور شد قبرستان؟