قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
یک چشمه از بهشت خدا را از آسمان
تا خاک تشنۀ عربستان بیاورید...
الطاف بینهایت پروردگار را
در قالب سه آیۀ قرآن بیاورید
یک سیب سرخ را به پیمبر دهید و بعد
حوریهای به کسوت انسان بیاورید
هر سیب سرخ، سیب پیمبر نمیشود
هر سورهای که سورۀ کوثر نمیشود
دل برده از پیمبر والاتر از همه
آنکه نشسته این همه بالاتر از همه...
درهای باغ را به روی غصه بسته است
این غنچهای که گشته شکوفاتر از همه
او ماه خانوادۀ خورشید مکه است
او زهره است، زهرۀ زهراتر از همه
نامش نزول مائدههای بهشتی است
مریمتر از همهست و مسیحاتر از همه
با این همه لطافتش انصاف را بگو
انسیه است این زن حوراتر از همه؟
ما را به وصف مادر آیینهها چه کار؟
جایی که مدح فاطمه را کرده کردگار
روشن به نورِ آمدنش آسمان شدهست
این زن که قبل خلقت خود امتحان شدهست
عطر بهشت آمده همراه مقدمش
دنیای پیر با نفس او جوان شدهست
زمزم به گوش کعبه چنین کرده زمزمه
در قلب مکه چشمۀ کوثر روان شدهست
وقت نماز شرعی اگرچه نیامده
برخیز ای بلال زمان اذان شدهست
آخر میان خانۀ آیینههای شهر
آیینۀ خداینما میهمان شدهست
باید علی رکاب بگیرد برای او
زهرا نگین خاتم پیغمبران شدهست
زهرا نبود زُهره دگر نُه فلک نداشت
زهرا نبود سفرۀ خلقت نمک نداشت...
تو چشمۀ زلال حیاتی که گفتهاند
بالاتر از تمام صفاتی که گفتهاند
بعد از پدر به روح بلند تو میرسد
بانو سلامِ هر صلواتی که گفتهاند
جز با کلیدِ مِهر شما وا نمیشود
در روز حشر باب نجاتی که گفتهاند
بسیار گفتهاند و هنوز از مقام تو
چیزی نگفتهاند، رُواتی که گفتهاند
شیرینتر است شورِ نم اشکهایمان
از شهد شاخههای نباتی که گفتهاند
بیبی بیا و یک شب جمعه ببر مرا
همراه خود کنار فراتی که گفتهاند -
- شبهای جمعه تا به سحر گریه میکنی
بر داغ کشتۀ عبراتی که گفتهاند
وقتی خداست زائر شبهای جمعهاش
اشکم شود مسافر شبهای جمعهاش