عکس حرم

باز هم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
اشک‌ها ریختم و غسل شهادت کردم
روضه‌خوانت شدم و عرض ارادت کردم

تا بیفتد به من آن گوشه‌ نگاهت، آن‌گاه
«هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»
 
حرفی از کرب‌وبلا شد که دلم می‌لرزد
چشمم از اشک پُر و عکس حرم می‌لرزد
باز هم مرثیه در دست قلم می‌لرزد
کوه هم شانه‌اش از وسعت غم می‌لرزد

وقت پرواز شد و باز شنیدم در راه
«هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»
 
کاروان رفت و زمان از سفرت جا می‌ماند
آسمان خیره به چشمان ترت جا می‌ماند
شهر از فیض نماز سحرت جا می‌ماند
کعبه از گردش بر دور سرت جا می‌ماند

و تو گفتی که شده راه سعادت کوتاه
«هرکه دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»...
 
ناگهان حس غریبانه‌ای آمد به وجود
چشم‌ها باز شد و در پی یک کشف و شهود
بوی سیب آمد و می‌خواند لبم اذن ورود
در همان لحظه که غیر از تو دگر هیچ نبود

در و دیوار حسینیه‌ همه شد مداح
«هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»