شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

فقر و غنا

گردۀ مستضعفین شد نردبان عده‌ای
تنگناهای زمین شد آسمان عده‌ای

نانشان باید که در روغن بماند تا ابد
گیرم آجرتر شود هر لحظه نان عده‌ای

جانشان باید که محفوظ از بلا باشد؛ چه غم؟!
بر لب آید گاه‌ اگر از غصه جان عده‌ای..

جای مهری بر جبین و... سُبحه‌ای در دستشان
مشتری دارد خداوندا! دکان عده‌ای

سینۀ مردم پر از بغض فروخورده‌ست؛ آه
وا نشد حتی به افسوسی زبان عده‌ای