شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

قربانگاه

سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعه‌ای در ازدحام آه خواهد رفت

خبر، بغض دماوند و خبر، سنگین‌تر از الوند
خبر بر گُرده‌ام چون دشنه‌ای جانکاه خواهد رفت..

نخواهد کُشت یوسف را کمین گرگ‌ها اما
به تلبیس برادرها به قعر چاه خواهد رفت

اگر تدبیر شاه ما گرو در زلف سودابه‌ست
سیاوش‌های بسیاری به قربانگاه خواهد رفت

شغالان را بگو در بیشۀ شیران چه می‌خواهند
که فردا نعششان با گلۀ روباه خواهد رفت

پس از تو می‌برد بی شک به بام آسمان پرچم
سپاه فخرزاد ما که از این راه خواهد رفت