ای نابترین معانی واژۀ خوب ای جوشش خون گرمتان شهر آشوب کس در سفر کدام منظومه شنید یک روز کند هزار خورشید غروب؟ موسیقی شهر بانگ «رودارود» است خنیاگری آتش و رقصِ دود است بر خاک خرابهها بخوان قصۀ جنگ از چشم عروسکی که خونآلود است