شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مهمان نواز

نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم

نه آهوام نه کبوتر که ضامنم باشی
و یا پرندۀ صحن مجاورت باشم

نه آن دلی که به معنا رسَم، نه آن چشمی،
که مثل آینه حیران ظاهرت باشم

ولی ز لطف، دلم را از آنِ خویش بخوان
که با تو صاحب دنیا و آخرت باشم

همیشه سفرۀ مهمان‌نوازی‌ات باز است
اجازه می‌دهی‌ام گاه زائرت باشم؟

اجازه می‌دهی‌ام گاه از تو بنویسم؟
به عمر چند غزل، آه، شاعرت باشم؟