شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مژدۀ رسالت

حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش

این نور از کجاست که همواره روشن است
این شعله چیست در دلمان جز محبتش

جاری شده‌ست چشمۀ آیات در حجاز
گل‌ها شکفته‌اند برای تلاوتش

حسن ختام و نقطۀ آغاز دهر بود
حسن ختام بود شروع نبوتش

از آسمان غار حرا نور می‌رسید
نوری که داد مژده برای رسالتش

دستان اتحاد نباید جدا شوند
آری امید داشت به دستان اُمّتش