شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

هدف‌های روشن

با خودم فکر می‌کنم اصلاً چرا باید
رباب، با آب، هم‌قافیه باشد؟
روضه‌خوان‌ها زیادی شلوغش کرده‌اند
حرمله آنقدر‌ها هم که می‌گویند تیرانداز ماهری نبود
هدف‌های روشنی داشت
تنها تو بودی که خوب فهمیدی
استخوانی که در گلوی علی بود سه‌شعبه داشت
شش ماه علی بودن را طاقت آوردی
خون تو جاذبهٔ زمین را بی‌اعتبار کرد
حالا پدرت یک قدم می‌رود برمی‌گردد
می‌رود برمی‌گردد
می‌رود...
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره‌ای بسازد
تا دیگر صدای سم اسب‌های وحشی از خواب بیدارت نکند
رباب می‌رسد از راه
با نگاه
با یک جملهٔ کوتاه
آقا خودتان که سالمید ان‌شاءالله؟...