شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

کربلا تا قدس

حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است
حاج قاسم رفت و راه بی‌کرانی مانده است
در تنور سینه‌ها آتش‌فشانی مانده است
مکتبش را دوستان و دشمنانی مانده است
حاج قاسم رفت اما امتحانی مانده است

تازگی‌ها هرطرف رو می‌کنی روز خداست
مالک اشتر زمین افتادنش هم ماجراست
حاج قاسم راز و رمز فتح خرّمشهرهاست
با علی همراه شو، میزان علی مرتضاست
غیرت صفّینیان را نهروانی مانده است

ای خمینی‌باوران! دنیا جمارانی شده‌ست
ای مسلمان! وقت تجدید مسلمانی شده‌ست
شهر را یک‌روز می‌بینی چراغانی شده‌ست
کربلا تا قدس لبریز سلیمانی شده‌ست
منتظر باش اتفاق ناگهانی مانده است

نور پنهان، ماه پشت ابرها، ظلمت زیاد
دشمنی بسیار و فتنه بی‌حد و بدعت زیاد
بزدل و کج‌فهم و سازش‌کار و بی‌غیرت زیاد
کوفیان! ما اهل ذلت نیستیم! عزّت زیاد!
در دل ما قاب عکس پهلوانی مانده است

حاج قاسم کربلایی بود و سرتاپا حسین
خوش به حال آن‌که تا آخر بماند با حسین
لِلذینَ آمَنوا فی هذهِ الدنیا... حسین
هرکه عزم کربلا دارد بگوید «یا حسین»
بار سنگینی به دوش کاروانی مانده است