او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
از نسل گل محمدی بود
بوی صلوات و آیه میداد
در پختن نان خمیر میکرد
او مادر مهر و همدلی بود
پیوسته غذای سادهای داشت
همسفرۀ کاسۀ گلی بود
از چادر او ستاره میریخت
شبها نظری به ماه میکرد
غمهای علی تمام میشد
وقتی که به او نگاه میکرد...
هنگام قنوت، دست خود را
تا عرش خدا دراز میکرد
افطار، همیشه روزهاش را
با لقمۀ نور، باز میکرد
او رمز بلند آفرینش
او آینهدار راز عشق است
بر رکعت عمر او نوشتند
او هجدهمین نماز عشق است