سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری