وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد