تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...