ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود