وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی