بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی