هر نسیمی خسته از کویت خبر میآورد
چشم تر میآورد، خونِ جگر میآورد
نه فقط سرو، در این باغِ تناور دیده
لالهها دیده ولیکن همه پرپر دیده
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود