از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود