شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

می‌شود او را ببینم؟

از خودم می‌پرسم آیا می‌شود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را می‌شود آیا ببینم؟

اشک می‌ریزم اگر حرفی از او در بین باشد
اشک می‌ریزم‌ اگر نامی از او حتی ببینم

رد پایش را اگر در خلوت «علامه حلی»
دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم

از نگاه «سیدبحرالعلوم» آن ماه را آه!
در میان سینه‌زن‌ها ظهر عاشورا ببینم

یا به چشم «سید»* او را بین سرداب مقدس
در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم

کاش می‌شد در طواف کعبه دستش را ببوسم
یا میان زائران اربعین او را ببینم
::
سحرهای ساحران را دیده‌ام یک عمر یارب
می‌رسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟!


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* سید بن طاووس