مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکّهتاز جادههای انتظار ما چه شد
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟