ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را