پیشانیات
از میان دیوار میدرخشد
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
به گونۀ ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...