او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟