الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد