شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ستارۀ صبح

تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد

تو صبح روشن عشقی که با تبسم خود
جهان شب‌زده را غرق نور خواهی کرد

به یک نگاه تو دل‌ها به هم شود نزدیک
به یک اشاره که از راه دور خواهی کرد

دلم شکیب ندارد، ولی یقین دارم
که سنگ را به نگاهی، صبور خواهی کرد

برای آن‌که پُر از عطر انتظار شوند
سحر به خاطرِ گل‌ها، خطور خواهی کرد

صفای خیمۀ سبزت کجا، بهشت کجا؟
بهشت را تو سرای سرور خواهی کرد

نشسته، منتظر رجعتت، ستارۀ صبح
قسم به کعبه! که روزی ظهور خواهی کرد

خدا گواست که سیمای کعبه را آن روز
به یک دو بوسه پُر از شوق و شور خواهی کرد

تو باغ را به طوافِ بهار خواهی بُرد
و داغ را ز دل لاله، دور خواهی کرد

به دشت کرببلا، دعوت از شقایق‌ها
به میهمانی بزمِ حضور خواهی کرد

برای آن که بپیچد عبیر یاسین، باز
ز کوچه‌های مدینه، عبور خواهی کرد

کنار آیۀ عصمت، در آستان بقیع
تمام سورۀ غم را، مرور خواهی کرد

قسم به پرچم سرخ شفق، خدا داند
شمیمِ یادِ تو، از ما بلا بگرداند