آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
غم با نگاه خیس تو معنا گرفته
یک موج از اشک تو را دریا گرفته