چه اعجازیست در چشمش که نازلکرده باران را
گلستان میکند لبخندهای او بیابان را
یادم آمد شب بیچتر وکلاهی
که به بارانی مرطوب خیابان
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود