مدینه! بی تو شب من سحر نمیگردد
شب فراق، از این تیرهتر نمیگردد
دلا بکوش که با عشق آشنات کنند
چو عاشقان به غم دوست مبتلات کنند
سلام! آمدهام تا به من، امان بدهید
دلی به روشنی رنگ آسمان بدهید
دلی كه خانۀ مولا شود حرم گردد
كز احترام علی كعبه محترم گردد
چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟
و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟
بهار آمد و بر روی گل تبسم كرد
شكوه وا شدن غنچه را تجسم كرد