این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست