شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
هر که رو انداخت، خاطرجمع، زائر میشود
قبل زائر کولهبار راه، حاضر میشود
سامرا، امشب مدینه میشود مهمان تو
آسمانها اشک میبارند بر دامان تو
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد
کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد