بر حسین بن علی یا با حسین بن علی؟
با یزید بن یهودی یا حسین بن علی؟
نمکپروردهات ای شهر من خیل شهیداناند
شهیدانی که هر یک سفرهدار لطف و احساناند
در مسجدالنبی چه مؤدب نشستهاند
از خلسۀ صبوح، لبالب نشستهاند
غم داغ تو را با هیچکس دیگر نخواهم گفت
برایت روضه میخوانم ولی از سر نخواهم گفت
به همین زودی از این دشت سپیدار بروید
یا لثارات حسین از لب نیزار بروید
آمدم باز کنم چشم پر از باران را
و به عطر نجف آغشته نمایم جان را
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
سر در بغل، باید میان جاده باشی
پیش از شهادت هم به خون افتاده باشی
زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
شبیه ذره از خورشید میگیرم صفاتم را
و قطرهقطره از حوض حرم آب حیاتم را
همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
بهسوی علقمه رفتم که تشنهکام بیایم
وَ سر گذاشته بر دامن امام بیایم
بگو چه بود اگر خواب یا خیال نبود؟!
که روح سرکش من در زمان حال نبود
برای از تو سرودن، زبان ما بستهست
که در برابر تو، شعر، دست و پا بستهست
مگر چه کیسهای از نور داشت بر دوشش؟
که وقت دیدن او ماه بود مدهوشش
به روی آب میبینم ورقهای گلستان را
به طوفان میدهد سیلاب، مشق «باز باران» را
وضو گرفتم و کردم به رب عشق توکل
زدم به رسم ادب بعد از آن به خواجه تفأل
رو به زیبایی او چشم تماشاست بلند
سمت بخشندگیاش دست تمناست بلند
بایست آنچنان که تا به حال ایستادهای
که در کمال شوکت و جلال ایستادهای
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
فقط از شعله و مسمار گفتیم
از آشوب در و دیوار گفتیم
هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست
در کوه و در درخت، شکوه قیام توست