کریم رجب‌زاده

کریم رجب‌زاده ۲۴ مهر ۱۳۲۶ در لاهیجان دیده به جهان گشود. او از دوران تحصیل به سرودن علاقه‌مند شد و در قالب‌های مختلف طبع‌آزمایی کرد. پس از گذراندن مقطع متوسطه برای انجام خدمت نظام وظیفه به تهران اعزام شد و در همان‌جا ساکن شد. او بازنشسته بانک مسکن است و در جلسات ادبی به‌عنوان منتقد شعر شرکت می‌کند. خیلی‌ها او را با مجموعه «قرارمان پای همین شعر» می‌شناسند. از دیگر آثار او می‌توان به «صف عاشقان تمامی ندارد»، «اردیبهشت و این همه برف» و «راز غریب ارغوان» اشاره کرد.

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

کریم رجب‌زاده

کریم رجب‌زاده

تشنۀ عشقیم

تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر می‌دهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر می‌دهیم

امام حسین علیه‌السلام

خون تو پایان نداشت

غزل

هوای پر زدن

به میدان می‌برم از شوق سربازی، سر خود را
تو هم آماده کن ای عشق! کم‌کم خنجر خود را

امام حسین علیه‌السلام

همه آینه‌ها

غزل

فداها ابوها

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

سیدمحمدجواد شرافت

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

محمدمهدی سیار

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

مهدی جهاندار

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

میلاد عرفان‌پور

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها

محمدمهدی سیار

جمعه برای غربت من روز دیگری‌ست
با من عجیب دغدغۀ گریه‌آوری‌ست

محمدسعید میرزایی

ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی

ابوسعید ابوالخیر

چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنهٔ تقسیم فراوانی‌ها

قیصر امین‌پور

درختان را دوست می‌دارم
که به احترام تو قیام کرده‌اند

سیدعلی موسوی‌گرمارودی

به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد

حکیم ابوالقاسم فردوسی

کریم رجب‌زاده

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها

جمعه برای غربت من روز دیگری‌ست با من عجیب دغدغۀ گریه‌آوری‌ست

ای آنکه دوای دردمندان دانی راز دل زار مستمندان دانی

چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها دست‌ها تشنهٔ تقسیم فراوانی‌ها

درختان را دوست می‌دارم که به احترام تو قیام کرده‌اند

به نام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیشه برنگذرد

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها

جمعه برای غربت من روز دیگری‌ست
با من عجیب دغدغۀ گریه‌آوری‌ست

ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی

چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنهٔ تقسیم فراوانی‌ها

درختان را دوست می‌دارم
که به احترام تو قیام کرده‌اند

به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد