شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

آیینۀ حق

لب باز کردی تا بگویی اَوّلینی
آری نخستین پیرو حبل‌المتینی

عاشق‌ترین آغوشِ دنیایی و باید
در چهرۀ او عشق را تنها ببینی

وا می‌کنی آغوش خود را عاشقانه
مضمون برای شعر من می‌آفرینی

حالا خودت هم ایستادی سمت قبله
وقتی چنین محو امیرالمؤمنینی

لب باز کردی تا بگویی وصف او را
سخت است اگرچه واژه از جنّت بچینی

ای کعبه! تو با حق و حق با توست آری
حالا که با آیینۀ حق هم‌نشینی