شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

امیر قافله

امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین

ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم
چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسین...

به قامتی شرف‌آموز آسمان بلند
ستاده در بر شمشیر کینه راست حسین...

چو آسمان، تنش آذین به گُل‌ستارۀ زخم
صبور مانده به نیزار نیزه‌هاست حسین

به راه دوست، گذشت از جهان و جان بنگر
به استقامت و ایثار، تا کجاست حسین

رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا
رضا به دادۀ حق داده و رضاست حسین

چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمن‌گیر
به کارزار، همانند مرتضاست حسین

خدای را، مشو از موج حادثات ملول
که در سفینۀ تقدیر، ناخداست حسین

به خون پاک شهیدان کربلا سوگند
که در حریم وفا رحمت خداست حسین