شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

برادر هم

شبیه آینه هستیم در برابر هم
که نیستیم خوش از چهرهٔ مکدر هم

دو هموطن که یکی نیست رأی‌مان اما
نمی‌کنیم خیانت به خاک کشور هم

بیا مرور کنیم این مسیر را از نو
نمی‌رسیم اگر آخرش به آخر هم

من و تو جنگ اُحد را کنار هم بودیم
چرا سلاح بگیریم رو به سنگر هم؟

مگر که جان نسپردیم روی یک دامن؟
مگر نماز نخواندیم رو به پیکر هم؟

تمام تکفیری‌ها امیدشان این است
که ما نباشیم این روزها برادر هم

من و تو جزء سپاه پیامبر هستیم
دریغ اگر یک مو کم کنیم از سر هم