سخن چون از سر درد است باری دردسر دارد
خوشا مردی کزینسان دردسرها زیر سر دارد
تو ایران، مسجد شیراوژنان و رادمردانی
بگو با این و آن نام تو را بردن خطر دارد
ز اشک مادرانت موجهای خون خروشیدند
زن این خاک، عزم و هیبت از زینب مگر دارد
به اهواز تو دلگرم است کردستان زیبایت
بلوچ و ترک و لر سوی خراسانت سفر دارد
درخشد بر جهان تا هست خورشید خراسانت
جهان را حضرت سیمرغ حُسنت زیر پر دارد
اگر دردیست یا حرفی، شفای ابنسینا هست
که مِنّت تا ابد بر خاور و بر باختر دارد
به درمان خود اندیشیم و در درمان خود کوشیم
کماکان نسخه فارابی و طوسی اثر دارد
تو را چون جان شیرین خاک میهن دوست میداریم
که هر خار و گلت در سرنوشت ما اثر دارد
نبیند کاخ دشمن، ذلت کوخ و کلوخت را
که از خاک تو جانهامان تپش دارد اگر دارد
دماوندا عزیزا! ای نماز مادر میهن
کجا کس میتواند چادر از دوش تو بردارد؟