شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

خون شهید

کس راز حیات او نداند گفتن
بایست زبان به کام خود بنهفتن
هرچند میان خون خود خفت ولی
سوگند که خون او نخواهد خفتن


جان تو دوباره جامه‌ای تازه گرفت
از خون تو این کتاب شیرازه گرفت
پیراهن تازۀ تو را می‌باید
با قامت آفتاب اندازه گرفت