زهراست محمد و محمد زهراست

چون فاطمه مظهر خدای یکتاست
انوار خدا ز روی زهرا پیداست
همتای علی، در دو جهان بی‌همتاست
زهراست محمّد و محمّد زهراست

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

حبیب چایچیان

حضرت فاطمه علیهاالسلام

مدح و منقبت

رباعی

بیستم جمادی الثانی

ای اشک‌ها بریزید

مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)

زهراست محمد و محمد زهراست

فداها ابوها

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

سیدمحمدجواد شرافت

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

محمدمهدی سیار

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

مهدی جهاندار

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

میلاد عرفان‌پور

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرت‌‏فزای طور شود جلوه‌‏زارمان

محمدعلی مجاهدی

بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است

سعید بیابانکی

دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند

محمدجواد غفورزاده

جاده مانده‌ست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده

سعید بیابانکی

خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی

سیدمهدی موسوی

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را

سیدمحمدحسین شهریار

زهراست محمد و محمد زهراست

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان حیرت‌‏فزای طور شود جلوه‌‏زارمان

بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است بهار فصل صمیمیت خداوند است

دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند به خود بیایی و از دیگران جدات كنند

جاده مانده‌ست و من و اين سر باقى مانده رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده

خواست لختی شکسته بنویسد به خودش گفت با چه ترکیبی

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرت‌‏فزای طور شود جلوه‌‏زارمان

بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است
بهار فصل صمیمیت خداوند است

دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند

جاده مانده‌ست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده

خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را