شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

شب تولّد هستی

بهار، سفرۀ سبزی‌ست از سیادت تو
شب تولّد هستی‌ست یا ولادت تو؟

تو سرّ مخفی لولاکی و جهان گم بود
اگر نبود گل‌افشانی ولادت تو

شهود، شمّه‌ای از ربّنای شعله‌ورت
حضور، گوشه‌ای از خلوت عبادت تو

تو نورِ نورٌ علی نوری، ای تمامت نور!
کدام ذرّه ندارد سرِ ارادت تو؟...

پُر از جمال و جلالِ جمادی و رجبم
شب ولادت مولاست یا ولادت تو؟!