شش ماهه

شش ماهه

این‌گونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
شش ماهِ تمام منتظر مانده علی
یک طفل مگر چقدر طاقت دارد

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

سیده مرضیه یثربی

حضرت علی اصغر علیه‌السلام

رباعی

هفتم محرم

نور اندیشی

مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)

أیها الهادی النقی

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

سیدمحمدجواد شرافت

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

محمدمهدی سیار

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

مهدی جهاندار

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

میلاد عرفان‌پور

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

رضا خورشیدی‌فرد

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

میلاد عرفان‌پور

به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهٔ اسلام بردارید

سیدحمیدرضا برقعی

شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو

سیدحبیب نظاری

از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را

حزین لاهیجی

فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آن‌که شُکر یکی از هزار کرد؟...

سعدی شیرازی

توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم، قناری گنگی‌ست در سرودن او

غلامرضا شکوهی

از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز

هادی فردوسی

شش ماهه

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله! خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟ میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمهٔ اسلام بردارید

شروع قصه با برگشتن تو کجا ما و کجا برگشتن تو

از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را آن کس که تو را دید نداند سر و پا را

فضل خدای را که تواند شمار کرد؟ یا کیست آن‌که شُکر یکی از هزار کرد؟...

توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ قلم، قناری گنگی‌ست در سرودن او

از زخم شناسنامه دارند هنوز در مسجد خون اقامه دارند هنوز

هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست

چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهٔ میدان شهید شد

چه دارد می‌شود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!

خبر داری که با این دل، دل عاشق چه‌ها کردی؟
میان بُهتِ اندوه فراوانت رها کردی

سبکبال بر موجی از مه، به قاف تماشا رسیدند
به صبحِ تشرف به خورشید، به دیدار فردا رسیدند

به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهٔ اسلام بردارید

شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو

از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را

فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آن‌که شُکر یکی از هزار کرد؟...

توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم، قناری گنگی‌ست در سرودن او

از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز