شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

صراط المستقیم

ما به سوی چشمه از این خشک‌سالی می‌رویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی می‌رویم

قطره قطره از میان روضه‌ها جاری شدیم
بین گرد و خاک جاده با زلالی می‌رویم

نیمه‌شب از بین نخلستان کوفه رد شدیم
با صراط المستقیم از آن حوالی می‌رویم

راه را سلمان نشان داده‌ست، در نزد کریم
کوله‌باری نیست با ما، دست خالی می‌رویم

«سرزنش‌ها می‌کند خار مغیلان در مسیر»
با تمام طعنه‌های احتمالی می‌رویم...

دسته دسته، تا حرم، پرچم به دوش، از شرق و غرب
با نسیم صبح و با باد شمالی می‌رویم

اربعینی‌ها خبر دارند ما از این مسیر
«با چه حالی آمدیم و با چه حالی می‌رویم»