شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

عاشورای ما

تو زینت دل‌هایی ای اشک حماسی
از کربلا می‌آیی ای اشک حماسی

عشق است نام چشمه‌های‌ اشک لبریز
از چشم‌های شیرمردان سحرخیز

آرامش جان‌های ناآرام، عشق است
در قبر خوابیدن شب اعزام، عشق است

عشق است با قاسم رسیدن محضر مرگ
قربان طعم از عسل شیرین‌ترِ مرگ

عشق است عبدالله بودن، ساعت عشق
خود را سپر کردن برای حضرت عشق

قربان اسماعیل‌های سرسپرده
دل را به امر حضرت دلبر سپرده

آن خویشتن‌داران از خود بار بسته
فرمانده‌گردان‌های دل‌های شکسته

پیران راه عشق در عین جوانی
صاحب‌زمانی‌های گرم ندبه‌خوانی

آنان که می‌دیدند مصباح‌الهدی را
آنان که فهمیدند اعجاز دعا را

آنان که عطر سیب را احساس کردند
مشق ادب در مکتب عباس کردند

با مرتضی «مولای یا مولای» خواندند
چون او، سر قول و قرار خویش ماندند

هر روز و شب، از خود گرفتند امتحان‌ها
العفو‌ها گفتند آن پاکیزه‌جان‌ها

وقت مناجات از جهان، آزاد بودند
مست از صحیفه، همدم سجاد بودند

نور توسل، در دل آماده‌شان بود
عطر تضرع، زینت سجاده‌شان بود

 هرگز ننوشیدند آن مردان سرمست
 هرقدر شد آن قمقمه این دست و آن دست

بر لب رجزهای یل ام‌البنین بود
دستی به ماشه، دست سرخی بر زمین بود

پوتین درآوردند و پا بر مین نهادند
اینگونه درس حفظ بیت‌المال دادند

ای دل تو هم با اشک، فتح خون بلد شو
از سیم‌های خاردار نفس رد شو

ما اینچنین گنجینه‌ای داریم با خود
باید قراری تازه بگذاریم با خود

ما بارها از نیل، با ایمان گذشتیم
از هفت‌خان سختی دوران گذشتیم

هشدار! عاشورا همین امروز و فرداست
این تازه آغاز حسینی بودن ماست

این روضه‌ها این نوحه‌ها غوغای جان است
آماده‌باش لشکر صاحب‌زمان است

ما با دل خون پای روضه می‌نشینیم
میراث‌دار اشک زین العابدینیم

غوغا پس از روز دهم هرگز نخوابید
زینب شروع کربلای خویش را دید

یک کاروان دل می‌رود صحرا به صحرا
ای کاش بر نی‌ها نیفتد چشم زهرا