شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

هیهات منا الذله

هرچند عیان است ولی وقت بیان است
عشق تو گران‌قدر‌ترین عشق جهان است

این عشق، همان است که قیمت‌شدنی نیست
این عشق، همان است که هم‌قیمت جان است

«موجیم که آسودگی ما عدم ماست»
با عشق تو عمری‌ست که دل در هیجان است

هرکس سخن از عشق تو گفته‌ست بیاید
روی سخنم با همۀ مدعیان است!

گفتیم: بیایید که خط غرق به خون است
گفتند: بمانید... چنین است و چنان است...

مجنون غمت کیست؟ به‌جز عابسِ عاشق
معنای جنون چیست؟ همین رزم عیان است

پای علمت هر قدمی خون شهیدی‌ست
خون شهدا آبروی عصر و زمانه‌ست

هرکس که شهید تو نشد طعمۀ مرگ است
هرکس که فدای تو نشد غرق زیان است

هرکس بزند حرف امان‌نامه و تسلیم
«هیهات منا الذله» فقط بر لبمان است

بیزار ز نیرنگ فریبندۀ دنیا
گفتیم فقط خیمۀ تو خطّ امان است

جز بیرق سرخ تو نداریم به شانه
«زیر علمت امن‌ترین جای جهان است»

هنگام صلات آمد و قد قامت عشاق
برخیز که هر گوشه پر از عطر اذان است

برخیز برادر که حرم تشنۀ یاری‌ست
برخیز که بر شانۀ ما بار گران است

باید برسد آب به اهل حرم این‌بار
برخیز که این العطش تشنه‌لبان است

هنگام فداکاری انصار حسین است
برخیز! علم دست علمدار حسین است