شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

وقت پرواز آسمان

وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود

کعبه می‌رفت در دل محراب
لحظهٔ گریهٔ اذان شده بود

کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه‌خوان شده بود

در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود

خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم، مهمان استخوان شده بود

سایه‌ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود

ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود...