شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

چه زود...

گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد

شب شهادت زهرا علی به خود می‌گفت:
گل محمدی من چه زود پرپر شد!

خزان چه کرد که در چشم اشکبار علی
تمام گلشن غیب و شهود، پرپر شد

به باغ حسن کدام آفتاب ناب، افسرد
که در مدار افق هرچه بود، پرپر شد؟

برای تسلیت اهل باغ آمده بود
شقایقی که به صحرا کبود، پرپر شد

نشان ز پاکی روح لطیف فاطمه داشت
بنفشه‌ای که سحر در سجود، پرپر شد

ز فیض صحبت او رنگ و بوی عزّت داشت
گلی که تشنه میان دو رود پرپر شد