شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

گریۀ بی‌اختیار

کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی
به کار کردن خود افتخار می‌کردی

درخت‌های بهشتی به پایت افتادند
همان شبی که هوای انار می‌کردی

فقیر هرچه می‌آمد اسیر برمی‌گشت
تمام عالمیان را دچار می‌کردی

دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر
مدام گریۀ بی‌اختیار می‌کردی؟

چه شد محبت همسایه‌ها؟ دعایت را
چه مادرانه به آن‌ها نثار می‌کردی!

تمام مردم اگر کور و کر، علی دیده‌ست
فدک فدک همه جا را بهار می‌کردی

و شقشقیه به نهج‌البلاغه رو آورد
شبی که پشت به این روزگار می‌کردی

چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟